اكبر عبدي آقاباقر متولد 4 شهريور ماه 1339 در محله صدرالاشراف، بين ميدان شوش و خراسان در شهر تهران مي باشد و 56 سال سن دارد.
دوران كودكي وي در آنجا سپري شد تا اين كه به نازي آباد رفت. پدر و مادرش اصليتي اردبيلي دارند. آنها چهار برادر به نام هاي اصغر، علي و ناصر و اكبر و يك خواهر به نام اشرف هستند كه يكي از برادرانش در سال 1380 شهيد شد.
اكبر عبدي ازدواج كرده است و متاهل مي باشد.نام همسر وي نينا عبدي است . آنها يك فرزند دختر به نام الميرا نيز دارند.
اكبر عبدي پس از دريافت مدرك ديپلم از سال 1358 با نمايشهاي آماتوري فعاليت هنرياش را آغاز كرد و سپس در سال 1362 به تلويزيون رفت و در مجموعه «محله بروبيا» (داريوش مؤدبيان، 1363) و «بازم مدرسهام دير شد» (1365) خود را به عنوان بازيگري مستعد خلاق شناساند.
او با «جنجال بزرگ» (1363) خود را به عنوان بازيگر نقشهاي كميك شناساند. جنجال بزرگ شش سال پس از توليد به نمايش عمومي درآمد و عبدي در آن فاصله در فيلمهاي «مردي كه موش شد» (احمد بخشي، 1364)، «اجارهنشينها» (داريوش مهرجويي، 1365)، «گراند سينما» (حسن هدايت، 1376) و «اي ايران» (ناصر تقوايي، 1368) بازي كرد، كه نقش او در همه اين فيلمها كمدي بود.
عبدي در «اجارهنشينها»، «اي ايران»، «مادر» (علي حاتمي، 1368)، «دلشدگان» (علي حاتمي، 1370) و «هنرپيشه» (محسن مخملباف، 1371) قابليتهاي خود در ايفاي نقشهاي متنوع كمدي اثبات كرد. تنوع نقشهاي او در اين فيلمها نشان از بازيگري دارد كه اگر به درستي هدايت شود نام ماندگاري از خود در تاريخ بازيگري سينماي ايران باقي ميگذارد؛ بازيگري كه آن قدر استعداد و توانايي دارد كه، به رغم فيزيك و توالي نقشهاي ثابت، كمتر به تكرار خود بپردازد. همين قابليت موجب شد كه عبدي در «سفر جادويي» (ابوالحسن داودي، 1369) هم نقش كودكي خود را ايفا كند و هم نقش ميانسالياش را، يا در «آدم برفي» (داود ميرباقري، 1373) در دو نقش مردانه و زنانه تواناييهايش را نشان بدهد.
به رغم اينها، اكبر عبدي نخواست يا فرصتي به دست نياورد تا با به مرور و ارزيابي انتقادي كارنامه بازيگري خود بپردازد. خود او هيچ گاه تن به گفت و گوي مطبوعاتي نداد. تا احياناً انتقادهاي دوست دارانش را بشنود يا شكوه و شكايتهاي خود را از اوضاع جاري سينما واگويد.
بازي در فيلمهاي «سيرك بزرگ» (اكبر خواجويي، 1370)، «آرزوي بزرگ» (خسرو شجاعي، 1373)، «مرد آفتابي» (همايون اسعديان، 1374)، «آقاي شانس» (رحمان رضايي، 1375)، «بدل كاران» (مهدي صباغزاده 1376)، «عشق گمشده» (سعيد اسدي، 1376) و «تارزن و تارزان» (علي عبدالعلي زاده، 1380) شماري از فيلمهايي هستند كه اعتبار اكبر عبدي را مخدوش كردند. با وجود اين عبدي نتوانست در پارهاي صحنههاي همين فيلمها، كماكان استعداد و خلاقيتهاي خود را بروز دهد.
بيماري اكبر عبدي
وي به خاطر نارسايي كليه تحت عمل پيوند كليه قرار گرفته بود. اين بازيگر به خاطر از كارافتادگي كليه هايش كه ناشي از عوارض ديابت يا بيماري قند او بوده، به توصيه پزشك معالج براي پيوند كليه در بيمارستان بستري و عمل پيوند كليهاش صبح ارديبهشت ماه 96 با موفقيت انجام شد.
ازدواج و همسرش
عكس جديد از اكبر عبدي و همسرش كه در حال بوسه زدن بر دستان اوست . اين عكس مربوط به مراسم افتتاحيه جشنواره فيلم فجر 96 است كه وي از همسرش تقدير نمود.
همسر اكبر عبدي
همسر اكبر عبدي دختر دايي وي مي باشد و در سن 14 سالگي ازدواج كرده اند و حدود 31 سال است كه ازدواج كرده اند.
اكبر عبدي آقاباقر متولد 4 شهريور ماه 1339 در محله صدرالاشراف، بين ميدان شوش و خراسان در شهر تهران مي باشد و 56 سال سن دارد.
دوران كودكي وي در آنجا سپري شد تا اين كه به نازي آباد رفت. پدر و مادرش اصليتي اردبيلي دارند. آنها چهار برادر به نام هاي اصغر، علي و ناصر و اكبر و يك خواهر به نام اشرف هستند كه يكي از برادرانش در سال 1380 شهيد شد.
اكبر عبدي ازدواج كرده است و متاهل مي باشد.نام همسر وي نينا عبدي است . آنها يك فرزند دختر به نام الميرا نيز دارند.
اكبر عبدي پس از دريافت مدرك ديپلم از سال 1358 با نمايشهاي آماتوري فعاليت هنرياش را آغاز كرد و سپس در سال 1362 به تلويزيون رفت و در مجموعه «محله بروبيا» (داريوش مؤدبيان، 1363) و «بازم مدرسهام دير شد» (1365) خود را به عنوان بازيگري مستعد خلاق شناساند.
او با «جنجال بزرگ» (1363) خود را به عنوان بازيگر نقشهاي كميك شناساند. جنجال بزرگ شش سال پس از توليد به نمايش عمومي درآمد و عبدي در آن فاصله در فيلمهاي «مردي كه موش شد» (احمد بخشي، 1364)، «اجارهنشينها» (داريوش مهرجويي، 1365)، «گراند سينما» (حسن هدايت، 1376) و «اي ايران» (ناصر تقوايي، 1368) بازي كرد، كه نقش او در همه اين فيلمها كمدي بود.
عبدي در «اجارهنشينها»، «اي ايران»، «مادر» (علي حاتمي، 1368)، «دلشدگان» (علي حاتمي، 1370) و «هنرپيشه» (محسن مخملباف، 1371) قابليتهاي خود در ايفاي نقشهاي متنوع كمدي اثبات كرد. تنوع نقشهاي او در اين فيلمها نشان از بازيگري دارد كه اگر به درستي هدايت شود نام ماندگاري از خود در تاريخ بازيگري سينماي ايران باقي ميگذارد؛ بازيگري كه آن قدر استعداد و توانايي دارد كه، به رغم فيزيك و توالي نقشهاي ثابت، كمتر به تكرار خود بپردازد. همين قابليت موجب شد كه عبدي در «سفر جادويي» (ابوالحسن داودي، 1369) هم نقش كودكي خود را ايفا كند و هم نقش ميانسالياش را، يا در «آدم برفي» (داود ميرباقري، 1373) در دو نقش مردانه و زنانه تواناييهايش را نشان بدهد.
به رغم اينها، اكبر عبدي نخواست يا فرصتي به دست نياورد تا با به مرور و ارزيابي انتقادي كارنامه بازيگري خود بپردازد. خود او هيچ گاه تن به گفت و گوي مطبوعاتي نداد. تا احياناً انتقادهاي دوست دارانش را بشنود يا شكوه و شكايتهاي خود را از اوضاع جاري سينما واگويد.
بازي در فيلمهاي «سيرك بزرگ» (اكبر خواجويي، 1370)، «آرزوي بزرگ» (خسرو شجاعي، 1373)، «مرد آفتابي» (همايون اسعديان، 1374)، «آقاي شانس» (رحمان رضايي، 1375)، «بدل كاران» (مهدي صباغزاده 1376)، «عشق گمشده» (سعيد اسدي، 1376) و «تارزن و تارزان» (علي عبدالعلي زاده، 1380) شماري از فيلمهايي هستند كه اعتبار اكبر عبدي را مخدوش كردند. با وجود اين عبدي نتوانست در پارهاي صحنههاي همين فيلمها، كماكان استعداد و خلاقيتهاي خود را بروز دهد.
بيماري اكبر عبدي
وي به خاطر نارسايي كليه تحت عمل پيوند كليه قرار گرفته بود. اين بازيگر به خاطر از كارافتادگي كليه هايش كه ناشي از عوارض ديابت يا بيماري قند او بوده، به توصيه پزشك معالج براي پيوند كليه در بيمارستان بستري و عمل پيوند كليهاش صبح ارديبهشت ماه 96 با موفقيت انجام شد.
ازدواج و همسرش
عكس جديد از اكبر عبدي و همسرش كه در حال بوسه زدن بر دستان اوست . اين عكس مربوط به مراسم افتتاحيه جشنواره فيلم فجر 96 است كه وي از همسرش تقدير نمود.
همسر اكبر عبدي
همسر اكبر عبدي دختر دايي وي مي باشد و در سن 14 سالگي ازدواج كرده اند و حدود 31 سال است كه ازدواج كرده اند.
بيوگرافي المير عبدي دختر اكبر عبدي +گفتگو
الميرا متولد 31 خرداد ماه 1366 در تهران مي باشد. وي در رشته تجهيزات پزشكي درسخوانده است . وي تك فرزند است و نه خواهر دارد و نه برادر.
ازدواج و همسر الميرا عبدي
طبق گفته پدرش در برنامه سه ستاره وي در سال 1396 ازدواج كرده است.
چطور شد وارد دنياي هنر شديد؟
در دوران دانشجويي از تئاتر دانشجويي شروع كردم. دو تئاتر و دو فيلم بازي كردم كه در واقع در كنار پدرم بود.
پدرتان بارها در گفتگوهايشان اشاره كرده كه خودتان راهتان را انتخاب كرده ايد، همينطور است؟
بله، كاملا درست است. پدرم فقط به من پيشنهاد كردند كه بازيگري را امتحان كنم. من هرگز دوست ندارم از موقعيت ايشان سوءاستفاده كنم.
مادرتان چگونه شما را حمايت مي كنند؟
– من و مادرم بيشتر روزها به دليل كار پدرم، تنها بوديم و او براي من و حتي براي پدرم، بزرگترين پشتيبان بوده و هستند. من ايمان دارم اگر حمايت هاي مادرم نبود، شايد هرگز اكبر عبدي، اكبر عبدي نمي شد.
از چه زماني كارهاي پدرتان را پيگير بوديد؟
– تقريبا 9-8 ساله بودم كه متوجه شدم پدرم فرد معروفي هستند و تقريبا از 15-14 سالگي همه كارهايشان را پيگيري مي كنم.
از اينكه ايشان يك هنرمند محبوب هستند چه احساسي داريد؟
– خيلي خوشحالم چون معتقدم پدرم جدا از نقش آفريني هاي خوب و بي نظيري كه دارند، به خاطر اخلاق خوب و انساندوستانه شان است كه مورد علاقه مردم هستند و هرگز از مردم فاصله نگرفته اند. شايد به دست آوردن شهرت خيلي سخت نباشد اما نگه داشتن اين شهرت بسيار سخت است كه خوشبختانه پدرم تا به حال توانسته محبوبيت را در كنار شهرت حفظ كند و من با اطمينان كامل مي گويم كه اكبر عبدي «يه دونه» است.
الميرا متولد 31 خرداد سال 1366 مي باشد .وي در رشته تجهيزات پزشكي درس خوانده است و تك فرزند هم هست يعني نه برادر و نه خواهري دارد.
مردم چقدر شما را مي شناسند، اگر تنها باشيد و با پدر جايي ديده نشويد؟
– كمتر كسي مرا به چهره مي شناسد اما اگر خودم را معرفي كنم و بگويم «الميرا عبدي» دختر «اكبر عبدي» هستم، خب وضعيت فرق مي كند.
پدرتان كه قبلا ورزشكار بودند حالا ميانه شان با ورزش چگونه است؟
– بابا كوهنورد خوبي بودند اما در حال حاضر به خاطر برخي مسائل پزشكي نمي توانند كوهنوردي كنند.
پول اولويت چندم زندگي شماست؟
– سوم. اول سلامتي، دوم اخلاق و رفتار خوب و بعد از اينها پول. چون با سلامتي و رفتار خوب مي توان پول به دست آورد.
از سختي هاي كار پدرتان در چند كلمه بگوييد؟
– بيداري هاي چند ساعته و دوري از خانواده.
عجيب ترين شايعه اي كه در مورد پدر شنيده ايد چه بود؟
– چند وقت پيش پدرم براي انجام كاري به مسافرت رفته بودند كه ناگهان يكي از دوستان با منزل ما تماس گرفتند و گفتند كه از كسي شنيده اند كه پدرم امروز فوت كرده و در بهشت زهرا به خاك سپرده شده اند. بنده خدا با گريه و زاري تماس گرفته بود كه به ما تسليت بگويد! من و مادرم در حالي كه بسيار شوكه شده بوديم با پدرم تماس گرفتيم و خوشبختانه او حالشان خوب بود ولي آن چند لحظه بدترين روزهاي زندگي من و مادرم بود.
اكبر عبدي چه مسيري را طي كرد تا به امروز رسيد و شد اكبر عبدي؟
-من امروز نتيجه تلاش و كار مستمري را ميبينم كه در عرصه هنر بازيگري در سينما و تلويزيون برايم اتفاق افتاده است. با خودم رك بودم و به خودم به شدت راست ميگفتم. كاري كه به من نميآمد، انجام نميدادم و كاري كه ميتوانستم انجام دهم را امتحان ميكردم تا بلكه موفق شوم و خوشحالم كه معمولا هم اين چنين ميشد.
با اينكه در اين سالها شما را در نقشها و چهرههاي مختلف ديدهايم، هنوز نقشي هست كه بازي آن را تجربه نكرده باشيد؟
-مردم هميشه به من لطف داشتهاند و لقب مرد هزار چهره را به من دادهاند. در دوران هنريام در گريمهاي مختلفي ظاهر شدهام ولي چند تا رل است كه همه بازيگرها با هر فرهنگي كه دارند چيني، آفريقايي و كرهاي عاشق بازي كردن آن هستند، نقشهايي مثل ديوانه، معتاد و يكي هم بازيهاي دو جنسي. جذابيت اين نقشها به آن دليل است كه هم براي بازيگر جاي كار دارد و هم اينكه علامت سوالي براي مخاطب دربردارد كه ميخواهد با داستان تا انتها پيش برود.
به تازگي صحبتهايي با استاد داوودنژاد عزيز انجام دادهايم كه قرار است مجموعهاي را با هم كار كنيم كه من در آن نقش سه پيرزن را بازي ميكنم. البته داستان دو وجه دارد كه در وجه اولش چهره واقعي من را ميبينيد و در وجه ديگرش شاهد اين خواهند بود كه همزمان در نقش سه پيرزن ظاهر ميشوم.
براي پذيرفتن يك نقش در سينما و تلويزيون چه معيارهايي داريد؟
-فضاي كار، عوامل گروه و همچنين كارگردان خوب در انتخابم مؤثر است.
شما طيف متنوع و پر تعدادي از نقشها را بازي كردهايد، از كودك دبستاني تا نوجوان، پيرمرد و حتي زن، چگونه به چنين سطحي از توانايي رسيدهايد؟
-اين امر به دليل ممارستي است كه در كارهاي هنري داشتم و دارم البته همهاش لطف خداوند است. خدا را شاكرم و سعي و تلاش ميكنم كه موفق باشم.
در كدام يك از كارهايتان، نقشي را كه ايفا ميكرديد، نزديك به خود اكبر عبدي بود، يعني در قالب خودتان فرو رفتيد؟
-در بيشتر فيلمها، بخشي از ذات من در آن وجود دارد، يعني ميخواهم بگويم در نود درصد فيلمهايم، اكبر عبدي واقعي وجود دارد. نه من بلكه تمامي هنرپيشهها به همين شكل هستند اما اينكه صددرصد اكبر عبدي در قالب تمام نقشهايم باشد چنين چيزي وجود ندارد.
سطح كيفي آثار طنز و كمدي توليد شده در كشور را چطور ارزيابي ميكنيد؟
-متاسفانه تلويزيون سطح سليقه مردم را پايين آورده است. ساخت و پخش مجموعههاي طنز هرشبي باعث شده تا فرهنگ نادرستي از طنز بين مردم رواج پيدا كند. البته توقعي هم نيست چراكه با فرصت كم نميتوان كار ماندگار انجام داد. اين كارها با همان سرعت كه بين مردم رواج پيدا ميكند با پايان پخش آن نيز خيلي زود از ياد مردم ميرود.
ولي هنوز كه هنوز است مردم وقتي با من برخورد دارند «بازم مدرسهام دير شد» را يادآوري ميكنند. كار بزن برويي سطح سليقه مخاطب را پايين ميآورد و اينجاست كه مردم نميتوانند فرق طنز و هجو و هزل را از هم تشخيص دهند. من خودم يك بار در چنين مجموعههايي حضور داشتم و بعد از آن نيز در يك برنامه زنده تلويزيوني كه در روز ولادت حضرت علي (ع) پخش شد از مردم عذرخواهي كردم و اعتراف كردم كه فقط به خاطر پول قبول كردم در آن مجموعه بازي كنم.
از حضور در يك ژانر خاص احساس محدوديت نميكنيد؟
-شايد زماني كه جوانتر بودم فكر ميكردم در ژانر طنز محدود شدم و فرصت رشد ندارم اما حالا كه به اين سن و سال و تجربه رسيدهام ميفهمم كه راه را درست آمدهام و انتخاب درستي داشتهام. به نظرم ژانر طنز دنيايي بسيار وسيع و گستردهاي است كه جاي كار زيادي دارد.
علاقه من به اين ژانر يك دليل خيلي مهم نيز دارد و آن اينكه كار در اين وادي اجازه نميدهد كودك درونم رشد كند كه هميشه آن را كودك نگه ميدارد و اين براي من نعمت بزرگي است.
چرا در عصر حاضر آثار طنز بيش از پيش مورد توجه مردم قرار ميگيرد؟
-طنز در ايران تاريخ خاص خود را دارد. مثلا وقتي از 70 سال پيش پايه هنرهاي نمايشي معاصر و سياه بازي در ايران بنا نهاده شد، طنزهايي به مخاطب ارائه ميشد كه حاوي مسائل اجتماعي و فرهنگي بود و با زبان و نيش و كنايههاي خاصي حرف خود را ميزد. وقتي يك نوكر سياه مقابل شاه يا وزير قرار ميگرفت و حرف خود را با متلك ميزد، اين حرفها براي مردم جذابيت خاصي داشت چراكه مردم دوست دارند شاهد و ناظر حرفها و رفتارهايي باشند كه نميتوانند به راحتي آنها را بيان كنند. مردم كمدي سيب زميني نميخواهند.
آيا اكبر عبدي از ابتداي بازيگري تاكنون به آنچه كه خواسته رسيده است يا خير؟
-به نظر من هيچ هنرمندي نميتواند بگويد من آخرش هستم، هنر بينهايت است و تمامي ندارد. بزرگان اين حرفه نيز نميتوانند بگويند كه ما رسيديم به انتهاي خط… براي مثال يك گريمور به اندازه كل انسانهاي روي زمين نميتواند گريم كند. يك گريمور، هر چقدر هم كه پركار باشد، مگر چند نفر را ميتواند گريم كند، نهايتا يك ميليارد نفر را، پس پنج ميليارد نفر ديگر ميمانند.
اگر يك بازيگر، در طول عمر دوران كاري و زندگياش براي مثال در هزار نقش بازي كند، چه ربطي به ديگر انسانها دارد يا يك نويسنده هيچوقت نميتواند بگويد من تمام قصهها را نوشتم. هر هنرمندي چه در رشته عكاسي، چه نقاشي، چه خطاطي و ديگر هنرها نميتواند بگويد ديگر تمام شد بلكه باز هم ابتداي كار است. فكر ميكنم كه مردم مرا در اين قالب پذيرفتند و به من عادت كردهاند، به هر حال خداوند اين لطف را در حق ما كرد كه مردم را بخندانم و دلهايشان را شاد كنم.
البته در حوزه كار هنري نميشود نظري داد. به نظر من هنر هيچ وقت پاياني ندارد و تا زماني كه دنيا وجود دارد هنر نيز وجود دارد. فكر نميكنم براي هنرمند پاياني نيز وجود داشته باشد. در گذشته بزرگان اين حرفه يعني قديميها آمدند، كار كردند، سپس ما آمديم و راهشان را ادامه داديم و بعد از ما هم عدهاي ميآيند و راهمان را ادامه ميدهند. به نظرم هيچ هنرمند و بازيگري نميتواند بگويد به آخر خط رسيدهام زيرا هنر بي نهايت است و تمامي ندارد.
قابل دفاعترين اثر خود را كدام كارتان ميدانيد.
-نميتوان انتخاب كرد. هر فيلمي حرف خاص خودش را ميزند و پيام خودش را دارد. «آدم برفي» ، «مادر»،«اخراجيها»، «هنرپيشه» و… همه آثاري هستند كه من براي آنها زحمت كشيدهام. البته شايد خيلي از آنها براي مردم جنبه طنز داشته ولي من به همه اين آثار كاملا جدي نگاه كردهام چرا كه با همه آنها زندگي كردم. حتي بدترين كارم كه سطح كيفي بسيار پاييني داشته برايم جدي است چراكه بالاخره برايش زحمت كشيدهام.
برايم فرقي نميكند دوربيني كه مقابل آن بازي ميكنم ويديو است يا نگاتيو، مهم اين است كه من كارم را درست انجام بدهم. هميشه سعي كردهام جدا از بازي در انتخابهايم دقت كنم، در مقابل دوربين فيلمبردارهاي حرفهاي بازي كنم و خودم را به گريمورها و طراحان لباس كاركشته بسپارم.
به عنوان يك بازيگر كه جامعه هنري او را قبول دارد، به جوانان علاقهمند به بازيگري چه نصيحتي داريد؟
-جوانان علاقهمند به بازيگري و آن جواناني كه دوست دارند وارد سينما شوند اگر واقعي، درست و دقيق همه چيز را ببينند بهتر ميتوانند نقش انتخاب كنند و اگر به جايگاهي رسيدند بايد قدر آن را بدانند.
گويا در نوجواني اهل ورزش به خصوص كشتي بوديد.
-بله و هميشه با بچهها ارتباط خوبي داشتم و الان هم دارم. ماهانه يكبار با جمع كشتيگيران ناهار ميخوريم، با دوستاني چون فريدون حبيبي، عليرضا دبير، عليرضا رضايي، عباس جديدي و…
طرفدار فوتبال هم هستيد؟
-فوتبال را دوست دارم و اخبار آن را دنبال ميكنم، ضمنا استقلالي هستم. به نظرم در فوتبال ايران يك علي دايي وجود دارد كه هيچ وقت تكرار نخواهد شد.
گفته هاي اكبر عبدي در خصوص برادر شهيدش
-اصغرآقا در تيپ 55 هوابرد شيراز در سال 1363 در منطقه فكه مجروح شد. يك تركش در نخاع و يكي در پاي راست، همچنين موج انفجار او را گرفته بود و شيميايي شده بود. او از من كوچكتر بود و زماني كه در فكه به شدت مجروح شد، 18 سال بيشتر نداشت كه سرانجام در 15 اسفندماه سال 1380 شهيد شد. در سال 1363 كه اين حادثه براي او اتفاق افتاد، وي را همراه شهدا حساب كرده بودند چراكه فكر ميكردند شهيد شده اما راننده متوجه ميشود كه اصغر زنده است، از اين رو بلافاصله او را به بيمارستاني در اهواز و پس از سه روز او را به اصفهان منتقل ميكنند و از آنجا هم منتقل ميشود به بيمارستان نيروي هوايي.
برادرم وصيت كرده بود كه در مقبره خانوادگي، او را خاك كنيم. پس از شهيد شدنش، بنياد گفت كه نبش قبر كنيم و او را در مزار شهدا خاك نماييم، مادرم هم گفت: اصغر وصيت كرده كه از من افراد شايستهتري هستند كه در مزار شهدا به خاك سپرده شوند. از وي دو فرزند به يادگار مانده است كه اين افتخار نصيب من شد تا از آنان نگهداري كنم. ادامه دادن راه شهيدان و آدمهايي مثل برادرم سخت است. آنها طي ۸ سال دفاع مقدس جنگيدند كه كار سختي است و هر كسي نميتواند راه آنها را ادامه دهد. اميدوارم روح برادرم شاد باشد و خانوادهاش هميشه سالم و سلامت باشند.
جوايز اكبر عبدي
دريافت سيمرغ بلورين نقش دوم مرد از هشتمين جشنواره فيلم فجر براي بازي در فيلم مادر ساخته علي حاتمي (۱۳۶۸)
دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مكمل مرد از سيامين جشنواره بينالمللي فجر براي نقشآفريني در فيلم خوابم ميآد ساخته رضا عطاران
فيلمهاي سينمايي اكبر عبدي
۱۳۹۴ چهار اصفهاني در بغداد
۱۳۹۴ عشقولانس
۱۳۹۴ رسوايي ۲
۱۳۹۳ در مدت معلوم (في المدت المعلوم)
۱۳۹۳ آدم باش
۱۳۹۳ پدر آن ديگري
۱۳۹۳ قندون جهيزيه
۱۳۹۳ مذاكرات مستقيم آقاي عبدي
۱۳۹۲ خوابزدهها
۱۳۹۲ يكي براي همه
۱۳۹۲ معراجيها
۱۳۹۱ عمليات مهد كودك
۱۳۹۱ شاباش
۱۳۹۱ پسكوچههاي شمرون
۱۳۹۱ جابهجا
۱۳۹۱ رسوايي
۱۳۹۰ خوابم ميآد
۱۳۹۰ بچگيتو فراموش نكن
۱۳۹۰ تلفن همراه رئيس جمهور
۱۳۸۹ اخراجيها ۳
۱۳۸۹ شبكه
۱۳۸۸ شرط اول
۱۳۸۸ زمهرير
۱۳۸۸ افراطيها
۱۳۸۷ دلشكسته
۱۳۸۷ چشمك
۱۳۸۷ اخراجيها ۲
۱۳۸۷ كيش و مات
۱۳۸۷ در شب عروسي
۱۳۸۷ دلداده
۱۳۸۷ نظام از راست
۱۳۸۶ تسويه حساب
۱۳۸۶ استخووناي بابام
۱۳۸۶ كلاغ پر
۱۳۸۶ همخانه
۱۳۸۶ مظفرنامه
۱۳۸۵ اخراجيها
۱۳۸۵ قاعده بازي
۱۳۸۵ گوشواره
۱۳۸۵ هدف اصلي
۱۳۸۱ كفشهاي جيرجيركدار
۱۳۸۰ تارزن و تارزان
۱۳۸۰ نان و عشق و موتور ۱۰۰۰
۱۳۷۹ علي و دني
۱۳۷۸ دارا و ندار
۱۳۷۷ جنگجوي پيروز
۱۳۷۷ چشم عقاب
۱۳۷۶ بدلكاران
۱۳۷۶ پنجه در خاك
۱۳۷۵ شب روباه
۱۳۷۵ عشق گمشده
۱۳۷۴ پاكباخته
۱۳۷۴ مرد آفتابي
۱۳۷۴ يك داستان واقعي
۱۳۷۳ آدمبرفي
۱۳۷۳ آرزوي بزرگ
۱۳۷۳ آقاي شانس
۱۳۷۳ تحفه هند
۱۳۷۳ روياي نيمه شب تابستان
۱۳۷۳ سفر بهخير
۱۳۷۲ روز فرشته
۱۳۷۱ هنرپيشه
۱۳۷۰ دلشدگان
۱۳۷۰ سيرك بزرگ
۱۳۷۰ مدرسه پيرمردها
۱۳۷۰ ناصرالدين شاه آكتور سينما
۱۳۶۹ در آرزوي ازدواج
۱۳۶۹ سفر جادويي
۱۳۶۸ اي ايران
۱۳۶۸ دزد عروسكها
۱۳۶۸ ريحانه
۱۳۶۸ مادر
۱۳۶۷ گراند سينما
۱۳۶۶ غريبه
۱۳۶۵ اجارهنشينها
۱۳۶۵ مأموريت
۱۳۶۴ مردي كه موش شد
۱۳۶۳ جنجال بزرگ
سريالهاي اكبر عبدي
۱۳۹۳ معراجيها
۱۳۹۲ بچههاي نسبتاً بد
۱۳۹۲ اولين انتخاب
۱۳۹۱ تلهفيلم «داستان عوضي»
۱۳۹۰ شوق پرواز
۱۳۹۰ بيدارباش
۱۳۹۰ تلهفيلم «خسيس»
۱۳۸۸–۱۳۸۹ تلهفيلم «نفر دهم»
۱۳۸۸–۱۳۸۹ پرانتز باز
۱۳۸۸ سالهاي مشروطه
۱۳۸۲–۱۳۸۸ در چشم باد
۱۳۸۶–۱۳۸۷ پاتوق
۱۳۸۶ تلهفيلم «جاده آسمان»
۱۳۸۵–۱۳۸۶ گل يا پوچ
۱۳۸۵ جابربن حيان
۱۳۸۱–۱۳۸۲ ثارالله
۱۳۸۱ معصوميت ازدسترفته
۱۳۸۱ زير آسمان شهر – سري سوم
۱۳۷۹ آبدار شاه
۱۳۷۹ بههمين سادگي
۱۳۷۸ پدرخوانده
۱۳۷۸ شب روباه
۱۳۷۸ هتل پيادهرو
۱۳۷۷ راه سوم
۱۳۷۷–۱۳۷۸ زير بازارچه
۱۳۷۷ گلمنگلي
۱۳۷۷ بهسوي افتخار
۱۳۷۷ چشمبهراه
۱۳۷۵ خالهخانم
۱۳۷۴ آخرين ستاره شب
۱۳۷۲–۱۳۷۰ مشخيرالله صندوقچه اسرار
۱۳۷۱–۱۳۷۰ زندگي
۱۳۷۰ هزار برگ و هزار رنگ
۱۳۷۰ نگهبان
۱۳۷۰ وزيرمختار
۱۳۷۰ امام علي
۱۳۶۸ سلامتي چه خوبه!
۱۳۶۸ چراغ خانه
۱۳۶۶–۱۳۶۸ با سلسله حكمت
۱۳۶۷ خانوادهٔ عجيب
۱۳۶۶ تلهتئاتر «باجناغها»
۱۳۶۵ در خانه
۱۳۶۴ طنزآوران جهان
۱۳۶۴ لطائف الطوائف
۱۳۶۴ جُنگي براي فردا
۱۳۶۴ تلهفيلم «ابوريحان»
۱۳۶۳ باز مدرسم دير شد
۱۳۶۳ محلهٔ بهداشت
۱۳۶۲ داستان رياضيدانان
۱۳۶۱ محله برو بيا
۱۳۶۰ مثلآباد
۱۳۶۰ تلهتئاتر «سنجابها»
منبع مطلب: آريا پيكس